جوجه کروکدیل متفکر

دست نوشته های یک آدم خوددرگیر

جوجه کروکدیل متفکر

دست نوشته های یک آدم خوددرگیر

خواب را دریابیم... که در آن دولت خاموشی هاست.


از خواب بلند شدم و نشستم blue jasmine وودی آلن رو دیدم. فیلم خوبی بود. از میدنایت بهتر بود به نظرم. از یو ویل میت ا دراز دارک استرنجر هم بهتر بود ولی هر سه یه سبک بودن. اصن نمی دونستم فیلم مال وودی آلنه. تیتراژ آغازین بود. حس کردم باز تو ویل میت ا تال دارک استرنجر رو می بینم. با خودم گفتم مال وودی آلنه. زد دایرکتر رو وودی آلن. سبک جدید ایجاد کرده برای خودش گویا. موزیک ملایم، رنگای براق، آدمای ملو، آسمون آفتابی، شهرایی با پیاده روهایی که زیاد بالا و پایین دارن و غیره رو اجیر میکنه که بگه ما آدما بدبختیم... یه بدبختی خوش آب و رنگ. سرشار از گوشواره های بلریان و کت های قرمز و بالکن های رو به دریا. این بچه چشه واقعا؟ فک کنم تجاوز شده بهش تو کودکی. خیلی ناراحته. همه ناراحتن البته. مثلا من خودمم ناراحتم ولی این دیگه خیلی ناراحته. هی دس می ذاره رو نقاط اتکای آدما واسه اینکه نشونشون بده چقدر حقیرن انگار خودش فرشتس. مرتیکه ی کوتوله ی یهودی. تقصیر خودشه اینقدر یهودی بودنش رو می کنه تو چش همه وگرنه به من چ یهودیه. یهودیای این دوره یه مدلی ن انگار تقصیر مائه که اینا یهودی به دنیا اومدن. خدا رحم کرده من منتقد فیلم نیستم وگرنه چه عنینه ای می شدم. از این کلاه لبه دارای نارنجی میذاشتم سرم و لباسای گل منگولیِ شق و رق می پوشیدم. لابد تو شصت سالگیم شکل اون پیرزن منتقده تو بردمن میشستم پشت یه بار و کارای ملت رو با گرامرِ ایده آل و کلماتی خوش تلفظی که کمتر تو مکالمات محاوره ای استفاده می شن می بردم زیر سوال واسه اینکه یادم بره چقدر بدبختم غافل از اینکه از دور و برای ادوارد نوترونِ دخترنما هم حتی شبیه موجودی به نظر میرسم که انگار یه بیخانمان رو لیس زده. آدم خوابش می گیره.

چی؟ نه نه قراره مودب بشه. قراره این رد دادگی لعنتی رو رد کنم. رد دادگی رو ک رد کنی دوباره بر میگردی سر خط چون دنیای کوچیک و گِردیه. به محض اینکه موفق به انجام این کار بشم دیگه جوش نمی زنم چون سن بلوغ و عوارض مزخرفش رو رد کردم. لعنتی. من پنج ساله رو این وبلاگ دارم سعی میکنم سن بلوغ رو رد کنم این در حالیه که سن بلوغم پنج سال قبل از افتتاحیه ی این وبلاگ شروع شده بوده. اجدادم لاکپشت بودن؟

سَر چرت و پرت رو بخوام هم بیارم باید بگم قدمی کوچیک برای خودم و قدمی بزرگ برای بشریت برداشتم. حدود هشت ماهه که می تونم بخوابم. اگه اراده کنم میتونم بیست و چهار ساعت رو کامل بخوابم. البته ستون فقرات درد دارم دائما ولی واقعا مهمه؟! جای دیگه نتونم بگم اینجا میشه گفت که رسما عقده ای شدم. ملت رو می دیدم تو خر تو خر مترو عین خرس خر خر میکنن و به این فکر می کردم که شب تو تختمم نمی تونم بخوابم! عنم؟!

نه حالا چیز. به هر حال می خوابم و هر وقت هم که بیدار میشم باز میخوابم. یعنی مثلا چهارتا سه ساعت می خوابم پشت هم و بعد بلند می شم و انتظار هم ندارم توی یکی از قصر های دوره ی ویکتوریا باشم. حتی منتظر نیستم مثلا پشت پنجرم هوا بارونی باشه یا بابام کمتر غرِ سیاسی بزنه و با شرایط کنار اومده باشه یا مامانم در حال لاک زدن باشه یا ملیکا در حال کتاب خوندن. یعنی اصن شدم یه شهروند ایده آل. از وقتی موهامم کوتاه کردم دیگه شونشون میکنم راحت. کمتر لباسای شل و ول و آویزون می پوشم. اصن از این مانتوهای ورزشیی که مد شده بود نخریدم. خیلی مزخرفن. شبیه حوله حمومن. اگه پسرا می دونستن تو این شلوارای خاکستری شل و ول از پشت چه شکلی به نظر می رسن موقع راه رفتن هیچ کدوم پاشون نمی کردن اینا رو.

بدبختی ها موضعی شدن. یعنی مثلا آدم تا فیلمای وودی النو نبینه یادش نمیاد چقد تو رنگ طلائی و قرمز بدبختی نهفته ست. چقد میشه بدبخت بود موقع رقص های آرومِ دو نفره. چه حجمی از بدبختی تو استخرهای خصوصی رو باز شناوره. اصن بدبختی رو نفس می کشیم. و واقعا هم مهم نیس. مهم نیس واقعا. مهم اینه که من خیلی خوب می خوابم چند ماهیه. حتی تو اتوبوس خواب می رم. تو مترو خواب میرم.و مانتوی گل گلی خریدم برای تابستونم. و تو سطل آشغالم الان پوست چیپس سرکه نمکییه که مخفیانه صبحی خوردم درحالیکه سه روزه یه جوری گلو درد دارم انگار یه گربه رو قورت دادم و موقع پایین رفتن همینجور پنجول کشیده تو مجاری گوارشیم. مهم اینه که یه سری درختای بلوار کشاورز شکوفه زدن و اون برفِ مزخرفِ ناگهانیِ هفته ی پیش باعث نشد زیاد بریزن. مهم اینه که بتکشیضشصهثقتضگقلضثتاهگقلضگقهل

 

***

با عرض پوزش ناچارا به اطلاعتون می رسانم که طبق شواهد، اول شخص روی کیبود و در حال تایپ به خواب رفته و اینجانب حتی به عنوان دانای کل، هیچ ایده ای ندارم که در حال روایت چه چیز بوده یا چه منظوری داشته است.

لطفا کمک کنید بذاریمش تو تخت؛ لامصب چقد چاق شده.

پ.ن: ببینید من چقد خوبم. ماهی یه پست می ذارم. بگیرید بخوابید شما هم خوب میشید.

پ.ن: عکس پست توسط ایشون معرفی شده و مهم اینه که شما اجازه ی دسترسی به اون قسمت رو ندارید و فقط من می شناسمش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد