جوجه کروکدیل متفکر

دست نوشته های یک آدم خوددرگیر

جوجه کروکدیل متفکر

دست نوشته های یک آدم خوددرگیر

فرهنگ گشادی یا گشادی فرهنگی (قسمت دوم)


در رستای تکمیل پست قبل و برطرف کردن پاره ای از ابهامات (از نظر شخص خودم) برای عده ای از دوستان، برآن شدیم تا باز هم از آن آپ های قصاری بنویسیم که در انتهایش تنها می توان گفت " ممنون از تحملتون"!

 

 

 باور بفرمایید که حتی یادم نبود چه می خواستم بنویسم در این قسمت دوم ولی خب... . در قسمت قبل عده ای از دوستان اعتراض کردند که چرا ما باید به جای شهرداری اقدام کنیم؟ این همه عوارض و مالیات و کوفت و زهرمار... پس چرا ما؟! خب... من از شما می پرسم(هر کسی میتونه برای من بدآموزی داشته باشه) شهرداری چیست؟ نه واقعا شما به من شهرداری را نشان دهید! مگر نه اینکه شهرداری ساختمانیست اداری با عده ای کارمند و کارگر؟ و آن کارمند ها و کارگرها مگر نه اینکه انسان هستند؟ مگر این انسان ها جز شهروندان همین شهر، ساکنان همین استان و مردم همین کشور به حساب نمی آیند؟ عده ای مانند من و شما.

راس تمامی هرم های شغلی به اجتماع و خدمات بر میگردد پس تک تک ما قسمتی از این نابه سامانی اقتصادی و فرهنگی هستیم. منِ فرضی در اداره ی بوق کار امروز را به فردا می اندازم و کار فردا را گردن دیگری. دیگری هم صبح چای می خورد و ظهر چای و عصر چای... بنده ی خدا وقت نمی کند سرش را بخاراند وسط این چای خوردن ها چه برسد به سایر امور. در ادارات خصوصی و بازار هم که همه مشغول یادگیری فن زیرکانه ی زیرآب زنی و دور زدن قانون هستند. بهانه ها هم همیشه محیاست: "کی برای ما ارزش قائل است؟" "حقوق من کجاست؟" " کی کار ما را انجام داد که ما کار دیگری را انجام بدهیم؟" " من از شغلم متنفر هستم." یا آنها که از همه روشنفکر ترند میگویند "همینه که هس!"

گشادی نهادینه شده و دلیلمند. گشادی ریشه شده و پایه. گشادی مربوط به امروز و دیروز نیست که فردا و پس فردا و با کمک من و شما حل شود. کلاهمان را بچسپیم و در زندگی خودمان حداقل رستگار باشیم، هنر کردیم! کدام شهرداری؟ کدام کشک؟! دل و روان شادمانی دارید به مولا. صرفا غر زدن و بهانه گیری هم تاثیر خاصی جز عقب افتادنِ شخصِ غرغرو از زندگی نخواهد داشت.

زمستان در حال آغاز است، فصل مورد علاقه ی من. فصل کتاب خوانی و بستنی خوری. مجموعه کتاب های استاد حسن نراقی را پیشنهاد می کنم. از آقای علی رضا قلی بخوانید. جامعه شناسی نخبه کشی و چرا درمانده ایم. فصل سرد و پر حادثه ای در پیش است پس کلاهمان را بچسپیم و از باد گله نکنیم. از خود شروع کنیم و برای خود. گشاد نباشیم. ایده آل گرا نباشیم. کشورمان را با فرانسه مقایسه نکنیم. غر اضافه نزنیم. متوقع نباشیم. اگر هم حوصله ی کتاب  خواندن نداریم سیگار بکشیم، چای بنوشیم، ژلوفن و استامینوفن و آلپرازولام بخوریم و خط بکش نامجو را گوش کنیم. برای کسانی که تمایل به ناک اوت شدن دارند عرض میکنم: از قضا فصل مناسبی برای عشق و عاشقی هم هست! و این ها تنها راهکارهایست که اینجانب به عنوان یکی از علمداران مکتب گشادیسم می توانم ارائه دهم چرا که "تا این ماتحت پر آفت است... هر جا که روی همین کثافت است."

اوه! ضرب المثل بالا یکی از دلایل علاقه ی من به مردم کرمان است. ریشه اش بر می گردد به مباحثه ی دو مرغ. مرغ اول از مرغداری کثیف شکایت می کرد و تمایل به اسباب کشی داشت. مرغ دوم وی را قانع کرد که منشا کثافت، ماتحت خودشان است و اسباب کشی هم حتی دردی را دوا نمی کند. جالب نیست؟!

اگر جمعه رد شد و شهابی نخورد و زنده ماندیم... دست به دست هم دهیم به مهر، بیشتر دایورت کنیم و کمتر غر بزنیم و خودمان حواسمان به خودمان باشد. اگر هم زنده نماندیم، شاید افتخار زیارتتان در طبقه ی هفتم جهنم را پیدا کردم. وسلام.

 

پی نوشت: گر جویای حال جوجه ی خبرسازمان باشید، همچنان سرحال و اسهال است منتها دچار همان مشکلات حاد شخصیتیی شده که در سن بلوغ مرضی طبیعیست. به طور مثال صبح الطلوع صدای بلبل می دهد و شامگاهان وقتی در گلخانه هوار می کشم :جوج؟! مانند سگی وفادار، دوان دوان پیدایش می شود. حتی دیروز روی شانه ی پدر پرید و نگاه عقاب وار و بالا به پایینش را به همه شلیک می کرد. بنده زیاد با روش "اصلاح نوجوان توسط پس گردنی" موافق نیستم چرا که اگر قرار بود توفیقی حاصل آید، قطعا ما ایرانی ها تا کنون تمامی قله های موفقیت را در نوردیده بودیم. تنها باید با وی مدارا کرد و بس. امید است که با مدارا و نصایح ما، جوج خودش را بیشتر بشناسد و با حقیقت درونی اش کنار بیاید و اینقدر شکر اضافه نخورد.

+ و مطمعنم این چیزایی که الان نوشتم هیچ ربطی به اون مطالبی که یک هفته پیش میخواستم به عنوان قسمت دوم ارائه بدم نداشت. یعنی بعد این همه زور زدن واسه بالا نگه داشتن روحیه و به زور امید فرو کردن تو ماتحت هرکی زور زد ناامیدم کنه، هوا شناسی پست های سردی رو برای زمستان این وبلاگ پیشبینی می کند. اصن کروکدیل ها رو چه به صلح؟ کروکدیل ها رو چه به مدارا؟ کروکدیل ها رو چه به امید و ایمان؟ کروکدیل باید همه رو گاز بگیره!

+ و تضمین میکنم که از پست بعد درگاه نظرات بازه حتی بدون نیاز به تایید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد