می دونی؟ بیا بعد این همه وقت با هم صادق باشیم. قبل از تو هم همین وضعیت بود منتها... تو فقط بهونه ی خوبی واسه نالیدن از درو دیوار؛ همین!
دلم دستای گرم می خواد... کمبود دستای تورو بهونه کردم. دلم چشمای پُر از همه چی می خواد... دلتنگی واسه چشمای تورو بهونه کردم. دلم پیاده روی دو نفره زیر یه چتر رو می خواد... نبود تورو بهونه کردم. دلم هر هر خندیدن به تئاتر های مفهومی رو میخواد... خاطرات تورو بهونه کردم. دلم اس ام اس های مسخره می خواد... آواتارت توی گوشیم آزارم میده. دلم چایی داغو آغوش باز می خواد... یاد بلیز سبزت میوفتم.
...
دلم قبلا هم همه ی اینا رو به اضافه ی خیلی چیزای دیگه می خواست ولی فکر می کرد چون دیگران هم می گن خوبه می خواد... بعد تو اومدی و دید خوبه... آره، بد نیست. حالا هم تو بهونه ای. بهونه واسه گفتن این کمبود ها. که به دیوار نگا کنه یاد تو بیوفته... به باغچه نگا کنه یاد تو بیوفته... به آسمون نگا کنه یاد تو بیوفته. بعد با خودش بگه، نکنه داره به من فکر میکنه که بهش فکر میکنم؟! یاد تو بیوفته چون تو سمبل این خلاء هایی... این نداشتن ها و نبودن ها و نخواستن ها... وگرنه تا جایی که یادم میاد وقتی بودی هم جز نکبت چیزی نبودی!!
پ.ن: من نادر ابراهیمی نیستم؛ متوجهین دیگه؟!:دی
پ.ن: ایییش... اینقدر از این آذر ماهی هایی که هی قربون صدقه ی خودشون میرن بدم میاد، به خصوص تو عزیزم:دی!
پ.ن: یه هفته می خوام بخورم و بخوابم یکم قیافم از این حالت مردگی در بیاد. شبیه جسد شدم... بودم ولی خب الان بیشتر شده.
پ.ن: فثام! یه ایمیل بذار از خودت جواب کامنتت واسه پست قبلی رو بدم... اگه جرات داری البته:دی.
پ.ن: وقتی سه نفر که هیچ ربطی هم ندارن بهم میگن آهنگ Maroon 5 - She Will Be Loved مارو فقط یاد تو می ندازه... به این نتیجه می رسم که من یه ربطی بهش دارم. آیا؟!